هنوز هم صدای قلم زدن میز جعفر، وقتی روی کاغذ کاهی با جوهر مینوشت؛ از میان بازار تجریش به گوش میرسد. اگر خوب دقت کنید میان هیاهو و رفتوآمد آدمها و صدای ماشینها میتوانید آن صدا را بشنوید که حکایت از روزگاری دور دارد. این را اهالی قدیمی شمیران میگویند....
1396/03/27
هنوز هم صدای قلم زدن میز جعفر، وقتی روی کاغذ کاهی با جوهر مینوشت؛ از میان بازار تجریش به گوش میرسد. اگر خوب دقت کنید میان هیاهو و رفتوآمد آدمها و صدای ماشینها میتوانید آن صدا را بشنوید که حکایت از روزگاری دور دارد. این را اهالی قدیمی شمیران میگویند. آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که سالهای دور چگونه اهالی با وجود مسافتهای طولانی، از حال یکدیگر باخبر میشدند؟ شاید امروز که با تایپ یک حرف در گوشی تلفنهای همراه، اینکار به راحتی صورت میپذیرد؛ برایتان چنین سؤالی پیش نیامده؛ ولی جواب آن، داستان میرزا جعفر، نخستین کاتب و نامهنویس محله شمیران را بازگو میکند:
میرزا بنویس محله
یک مغازه خشتی و گلی میان بازار داشت. «احمد جبلی» از اهالی قدیمی شمیران هنوز هم تصویر مغازه میز جعفر را به یاد دارد. او برایمان نشانی دقیق مغازه را ترسیم میکند. از سمت شرقی بازار و جلو در امامزاده که به سمت کوچه امامزاده میرفتید، روبهروی کبابی حاج حسین، یک مغازه خشتی و گلی، حدود 16مترمربع بود. داخل مغازه پر بود از کتابهای قدیمی، نسخ خطی، کاغذهای کاهی، اسناد رنگ و رو رفته و... میرزا جعفر درست میان کتابها و... وسط مغازه مینشست. آنچه که شاید برای امروزیها جالب باشد این است که او در مغازهاش میز و صندلی نداشت. همان وسط مغازه روی پتو مینشست و در ازای دریافت چند شاهی، برای اهالی دستخط و نامه مینوشت. شغل میرزا جعفر همین بود. او میرزا بنویس محله به شمار میرفت. اهالی در لهجه محلی او را «میزجعفر» صدا میکردند. اهالی از اقصی نقاط شمیران وقتی میخواستند دستخطی برای راه دور بنویسند به میرزا جعفر مراجعه میکردند. داستان به اوایل سال 1300 باز میگردد. به زمانی که بازار تجریش سقف نداشت و کنار مغازههای خشتی و گلی، خانههای خشتی و گلی نیز دیده میشدند. اکنون آن مغازه به یک مغازه مدرن ساندویچی تبدیل شده است.
بزرگ محله بود
نام کاملش میرزا جعفر فرح بخش معروف به علاقهمند است. او در شمیران به دنیا آمد و خانوادهاش نیز شمیرانی بودند. سید عباس صالحی، از اهالی قدیمی شمیران و محقق و پژوهشگر هنوز هم کاتب قدیمی محله را با همان نامی که معروف بود(میزجعفر) میشناسد. میگوید: «زمانی که جعفر کودکی بیش نبود، مدرسهایی در شمیران وجود نداشت. برای همین تحصیلات مکتبخانهای و قرآنی داشت و از اهالی با سواد شمیران به شمار میرفت. خواهر او نیز در شمیران مکتبخانه داشت و خانوادهای تحصیلکرده و فرهنگی بودند.» سید عباس صالحی ادامه میدهد: «همه اهالی شمیران از میز جعفر بهعنوان مردی متدین و مؤمن یاد میکنند.» صالحی به خوبی به یاد میآورد که میرزا جعفر صبحهای زود در مغازهاش را باز میکرد. وقتی با اهالی سلام و علیک میکرد، با لبخند جواب میداد. «او بچههای محله را که در حال بازیگوشی میدید، میگفت بروید به درس و مشقتان برسید. روی درس خواندن بسیار تأکید داشت.» سید عباس صالحی ادامه میدهد: «کار میز جعفر فقط نامهنویسی نبود، بلکه یکجورهای بزرگ شمیران هم به شمار میرفت. اگر اهالی مشکلی یا درگیری و گرفتاری داشتند؛ به میز جعفر مراجعه میکردند. میز جعفر مشاور و امین اهالی بود. گاهی برای حل گرفتاری و اختلاف میان اهالی، دستنوشتهایی مینوشت و همان برای اهالی سند محسوب میشد. به علاوه میز جعفر، امین نوشتههای اهالی بود. اگر برای شخصی از اهالی نامهایی یا دستخطی مینوشت، محتویات نامه نزد میز جعفر محفوظ باقی میماند.»
کاتب قشر محروم
هنوز هم صدای قلم چوبی میرزا جعفر، وقتی روی کاغذ کاهی با جوهر مینوشت، از میان بازار تجریش به گوش میرسد. میگفتند بنویس: سلام... اگر از احوال ما بخواهید، حالمان خوب است. . و میرزا جعفر با آن خط نستعلیق کلمات را بر روی کاغذ میآورد. جالب است بدانید افرادی که به میرزا جعفر مراجعه میکردند، 2 دسته بودند. آن زمان شمیران به علت آب و هوای خوش و کاخها و سکونتهای پادشاهان وقت، جایگاه رجال و افراد مهم حکومتی بود. با اینکه تعدادی از اهالی سواد نداشتند، ولی افراد تحصیلکرده و با سواد هم در شمیران کم نبودند. بسیاری از شمیرانیها نیز زمیندار و مالک بودند. کارگران فصلی از اهالی بودند که در شمیران بر روی زمینهای مالکان و رجال کار میکردند. اغلب مراجعهکنندگان میرزا جعفر همین کارگران فصلی بودند که از شهرهای دور میآمدند. آنها در حقیقت قشر محروم شمیران را تشکیل میدادند که کسی به آنها توجهی نمیکرد. کارگران برای اینکه خانوادههایشان را از حال خود با خبر کنند، نزد میرزا جعفر میآمدند و از او میخواستند برایشان نامه بنویسد. یکسری از مراجعهکنندگان میرزا جعفر، سربازهایی بودند که در کاخ سعدآباد کار میکردند. آنها نیز از خانوادههایشان دور بودند. عده قلیلی هم بومیهای شمیران بودند که برای نوشتن وقف نامه، برطرف کردن اختلافات و... نزد میرزا جعفر میآمدند.
آخرین کاتب شمیران بود
سالها از زمانی که میرزا جعفر بهعنوان نخستین کاتب و نامهنویس شمیران در بازار تجریش مشغول بود، میگذرد. به عبارتی میرزا جعفر آخرین کاتب شمیران بوده است. امروز سبک زندگی اهالی شمیران و بالطبع عموم مردم تغییر کرده، دیگر به جرئت میتوان گفت کمتر نامهایی توسط اهالی نوشته یا پست میشود و اهالی به راحتی و با یک پیامک از حال یکدیگر یا از حال آشنایانشان در راه دور با خبر میشوند. ارتباطات چهره به چهره یا نامهای جای خود را به عصر تکنولوژی، اینترنت و گوشی همراه داده است. اهالی امروز اغلب یکدیگر را در فضای مجازی ملاقات میکنند. دیگر قلم چوبی و برگههای کاهی میز جعفر، کارایی خود را از دست داده است، ولی هنوز هم اهالی قدیمی شمیران وقتی از میرزا جعفر یاد میکنند، دلشان برای او تنگ میشود و شاید باور نکنید، ولی به قول خودشان هنوزهم دلشان میخواهد میز جعفری باشد تا برایشان یک نامه بنویسد با این جمله که «اگر از احوالات ما بخواهی....» یا یک سند برای حل اختلاف بین آنها صادر کند.