نوای خوشی دارد این قاری. وقتی قرآن میخواند، دل میلرزد و حال را خوش میکند. این را نمازگزاران مسجد حضرت حجت(عج) که صدایش را شنیدهاند میگویند...
1396/06/12
نوای خوشی دارد این قاری. وقتی قرآن میخواند، دل میلرزد و حال را خوش میکند. این را نمازگزاران مسجد حضرت حجت(عج) که صدایش را شنیدهاند میگویند. استاد قرآن آنجاست. سالهاست کلاس درس دارد. پای درسش کودکان و نوجوانان زیادی حضور دارند و از بین آنها قاریان ممتازی هم تربیت شدهاند. نام استاد علی مشعوف را از هرکدام از اهالی محله بپرسی برایت میگویند که او قاری ممتازی است و مایه افتخار محله. روش خاصی برای تدریس دارد. بچهها او را به نام قاری شوخطبع میشناسند. با خنده و مزاح نکتههای اخلاقی و قرآنی را یاد میدهد. رمز موفقیتش هم همین است. استاد عمر و جوانیاش را در راه قرآن هزینه کرده و بیشتر وقتش را در مسجد میگذراند. به نوعی خودش را خادم مسجد میداند.
شوق قرائت قرآن به تشویق پدرم
کنار محراب مسجد نشسته دو زانو و رحل قرآنی جلو رویش. چند نوجوان مانند استادشان مؤدبانه نشستهاند. هر آیهای را که مشعوف میخواند، بچهها تکرار میکنند. صدای دلنشینی دارد. محفلشان بوی بهشت میدهد و اگر خوب گوش کنی صدای تکبیر فرشتگان را میتوانی بشنوی. ساعتی میگذرد و تدریس استاد تمام میشود، بچهها یکی یکی از دور او پراکنده شده و سراغ کار خود میروند. استاد هم خود را آماده گفتوگو نشان میدهد. از خودش تعریف میکند که از دوران کودکی به قرائت قرآن علاقه داشته و به تشویق پدر پا در این وادی گذاشته است. باقی ماجرا را از زبان خودش میشنویم: «پدرم سواد قرآنی داشت. برای نماز صبح که بلند میشد سوره یاسین و الرحمن را میخواند. با صدای بلند. طوری که من و خواهر و برادرهایم بشنویم. اما هیچوقت برای اقامه نماز صدایمان نکرد. او با این کارش به ما اختیار میداد که نماز صبح بخوانیم یا خیر. من بیدار میشدم. صدایش را دوست داشتم. هر محفل قرآنی که میرفت همراهش میشدم. تا اینکه بزرگتر شدم و خودم در جلسهها قرآن میخواندم. از اینکه تشویقم میکردند لذت میبردم. در همین محافل با استاد مروت آشنا شدم و دیگر استادانی که نقش زیادی در پرورش علاقه من داشتند.»
راهاندازی کلاس قرآن در پارکینگ خانه
او قرآن را از روی رحل برمیدارد و میبوسد بعد هم در کتابخانه قرار میدهد. به بچهها هم سفارش میکند که قرآنها و رحلها را در جایگاه قرار دهند تا بیحرمتی نشود. همینطور که به اوضاع شبستان سروسامان میدهد میگوید: «روزهای جمعه در مسجد الرضا(ع) خیابان بهار کلاس برگزار میشد و ماه رمضان در مجمع قاریان سنگلج. استاد شجریان هم آنجا میآمد. در آنجا استاد مولایی آموزش میداد. 12ـ 13 ساله بودم که مسلط شدم همدوره با استاد پرهیزکار و پوراحمد بودم. از استاد مصطفی اسماعیل تقلید میکردم.» مشعوف با پا گذاشتن به سن 17 سالگی تصمیم میگیرد حرکتی انجام دهد و در مسجد هفت دختران خیابان مصطفی خمینی کلاس قرآن راهاندازی میکند. این موضوع به سال 60 برمیگردد. او تعریف میکند: «بعد از مسجد هفت دختران با دوستانم تصمیم گرفتیم که خودمان کلاس قرآنی دایر کنیم. این کار نیاز به فضا داشت و یکی از بچهها به اسم آقای نوروزی که شاگرد خودم هم بود. هر هفته دور هم جمع میشدیم و با هم تمرین میکردیم. تا اینکه به سربازی رفتم. قرآن صبحگاه را تلاوت میکردم و در مسابقات هم شرکت کردم. در شهر بیجار با بچهها هم کار میکردم.»
200 شاگرد استاد
میخواهم درباره قاری شدنش بپرسم که نگاهم به در شبستان میافتد. یکی از بچهها به داخل سرکی میکشد و مشعوف اشاره میکند که داخل شود. میآید و در گوش استادش آرام سخنی میگوید و منتظر جواب میماند. مشعوف هم خندهای میکند و میگوید که داخل شوند. در این حین همان بچههایی که در کلاسش حضور داشتند وارد میشوند و سلامگویان مینشینند. میخواهند که داستان زندگی استادشان را بشنوند و مشعوف ادامه میدهد: «بعد از سربازی باید کسب وکاری راه میانداختم و ترجیح دادم که وارد حوزه فرهنگی شوم. در مغازه یکی از دوستان آثار قرآنی استادان ایرانی و غیره را جمعآوری میکردیم. برای انتخاب کاست قرآن مشاوره میدادم تا اینکه مسجد حضرت حجت(عج) فضایی را برای انجام فعالیتهای فرهنگی آماده کرد و من هم آنجا مشغول شدم. مدتی گذشت و سال 75 بود آقای میردامادی از من خواست که کلاس قرآن دایر کنم. روز چهارشنبه را انتخاب کردم که تا الان هم دایر است.» تاکنون نزدیک به 200 شاگرد تربیت کرده است. بسیاری از آنها قاریان ممتازی هستند که در خارج از ایران تدریس میکنند. او روش خاصی برای جذب بچهها به مسجد دارد. لباسهای شیک میپوشد و همیشه آراسته است. با نوجوانان شوخی و فضای شادی را برای آنها فراهم میکند.
برکت روزی من
کسب درآمدش از انجام فعالیتهای فرهنگی در مسجد است. به اعتقاد خودش خداوند برکتی داده که در وصف نمیگنجد. میگوید: «برای تدریس یا حضورم در محافل مذهبی وجهی دریافت نمیکنم و معتقدم که خدا خودش برکت روزیام را میرساند. همین که کودک یا نوجوانی آیهای از قرآن را یاد میگیرد یعنی یک پله به خدا نزدیکتر شدهام. برای دریافت محصولات فرهنگی یا تلاوت قرآن به آنها مشاوره میدهم. میگویم اول چند آیه قرآن تلاوت کنند و با توجه به صوت و استعدادی که دارند نرمافزار معرفی میکنم.» یکی دیگر از اقداماتی که در مسجد انجام میشود و ایدهاش را مشعوف داده اجرای مراسم ختم پدر و مادر شهدا یا سالگرد آنها بهصورت رایگان است. از خانواده شهدا وجهی دریافت نمیشود با این اعتقاد که ذرهای از ایثار این پدر و مادرها جبران شود. مشعوف ادامه میدهد: «در بدو ورودم یکی از کارها تلاوت قرآن بین دو نماز بوده است. در حدود 300 قرآن تهیه کردم و در کتابخانه گذاشتم. شاید تا الان بیش از 500ـ 600 نفر که قرآن بلد نبودند به این صورت آموزش دیدهاند.»
مرد خوش برخورد و مهربان
«حامد برهانی» از شاگردان مشعوف است و 8 سالی میشود که قرآن را نزد او آموزش میبیند. درباره استادش میگوید: «بار اولی که او را دیدم جذب رفتارش شدم. خیلی خوش برخورد و مهربان است. دیدم همه دورش را گرفتهاند و او با دقت به حرفهایشان گوش میدهد. خوشم آمد. در کلاس درسش شرکت کردم و روزبهروز مشتاقتر شدم. استاد برای اینکه نوجوانان اعتماد به نفس پیدا کنند به هرکدام از آنها مسئولیتی داده و همین باعث شده بزرگتر و عاقلتر از سنشان رفتار کنند.»
محبوب اهالی محله
«حجتالاسلام محمد اکبری» نایب امام جماعت مسجد حضرت حجت(عج) است. ارتباط صمیمانهای با مشعوف دارد و درباره این قاری قرآن میگوید: «او هنر بالایی در برخورد با دیگران بهخصوص نسل جوان دارد. همیشه او را خندان میبینی و این خصلت بارز این استاد است. با پیر و جوان و کودک مهربان است و خوش برخورد. یکبار سر موضوعی دلخور بودم. قرار بود برنامهای اجرا شود که کنسل شد و همین خیلی ناراحتم کرده بود. تا من را در آن حال دید سر شوخی را باز کرد به گونهای که خندهام گرفت. خستگی و عصبانیتم رفع شد. او فرد مردمداری است و توانسته محبوب اهالی شود.»